درباره وبلاگ
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 97
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 687
بازدید ماه : 687
بازدید کل : 144195
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 152
تعداد آنلاین : 1

خبر گزاری ((پایگاه))

سایت رسمی امام خمینی

سایت رسمی مقام معظم رهبری

سایت رسمی آیت الله هامشمی رفسنجانی

سایت رسمی سید حسن خمینی

این صفحه را به اشتراک بگذارید
paygah,news

همايش رزمي فرهنگي خواهران بسيجي شاهرود برگزار شد.

  همايش رزمي فرهنگي دختران فجرآفرين پايگاه بنت الهدي شهر مجن حوزه مقاومت بسيج خواهران ريحانه الرسول شاهرود برگزار شد.
زينب عجم اکرامي مسئول روابط عمومي حوزه ريحانه الرسول هدف از برگزاري اين دوره از مسابقات به صورت همايش را گردهمايي رزمي کاران خواهر بسيجي و بالابردن روحيه نشاط و آمادگي جسماني آنان عنوان کرد و افزود: اين همايش يکروزه در باشگاه ورزشي خواهران شهر مجن برگزار شد.
وي با اشاره به نتايج بدست آمده در اين مسابقات گفت: در پايان رقابت هاي رشته کاراته سميه عبداللهي و صديقه اسماعيلي عنوان هاي برتر رده هاي سني نوجوانان و جوانان را کسب کردند.
عجم اکرامي با اشاره به برترين هاي رشته دفاع شخصي گفت: در رشته دفاع شخصي محبوبه حاج حسيني و زهرا خورياني عناوين برتر رده هاي سني نوجوانان و جوانان را کسب نمودند.
وي در پايان گفت: در رشته هاي پرش از مانع و نانچيکو با توجه به نظر هيئت داوران کسي شايسته عنوان قهرماني نشد.
گفتني است اين همايش از سري مسابقات کسب آمادگي خواهران بسيجي بود که براي شرکت در مسابقات ناحيه اي بسيج خواهران سپاه ناحيه شاهرود انجام گرفت.
در اين همايش که بيش از يکصد نفر از خواهران بسيجي رزمي کار شرکت داشتند، بسيجيان در رشته هاي رزمي ورزشي کاراته، پرش از موانع، نانچيکو و دفاع شخصي با هم به رقابت پرداختند.



 

 بسيج يك فرهنگ است. لازم نيست حتماً عضو يك سازمان بوده باشي و كارت شناسايي داشته باشي تا تو را بسيجي بنامند. هركس كه داراي اين فرهنگ باشد بسيجي است گرچه لازم است براي سازماندهي و ساماندهي فعاليت ها و پرورش استعدادها سازمان بسيج وجود داشته باشد.

بسيجي يك نگرش خاص دارد. اين نگرش خاص باعث مي شود وقتي به كشورش حمله شود با پايمردي و استقامت نه تنها ايستادگي را به نمايش بگذارد بلكه ديگران را نيز به استقامت و پايداري دعوت مي كند.

اين يكي از نگرش هاي بسيجي است. نگرش بسيجي تنها در هجوم فيزيكي و دفاع از مرزهاي كشور خلاصه نمي شود. نگرش بسيجي فراتر از يك مرز خاص است. در جان ريشه دوانيده و در آزادي و اسارت، در جنگ و صلح به نمايش گذاشته مي شود.

نگرش بسيجي، نگرش خاصي است كه از روح مايه گرفته و به نمايش در مي آيد. عرصه دفاع مقدس پر است از اين نمايش ها از همان ساعات اول، از همان روزهاي اول، از همان... .

تبيان زنجان

«وقتي سوسنگرد در محاصره قرار گرفت و عراقي ها شهر را زير آتش گرفتند ما شهر را ترك كرديم و به طرف هويزه رفتيم. در هويزه صبح كه شد زن ها در خيابان جمع شدند و به مردها گفتند: چرا نشسته ايد تا كفر وارد شهر شما شود و شهر را بگيرد و بر زن و مرد شما حكومت كند. چرا نمي جنگيد؟ عراقي ها به خانه بخشدار حمله كرده بودند و يك نظامي را سخت زده بودند.

بچه ها نيز شروع كردند به شعار مرگ بر صدام و مرگ بر امريكا دادن.

مردها با تحريك زن ها از جا بلند شدند اسلحه ها را درآوردند خشاب ها را پر كردند و جمعيت شان مدام در حال زياد شدن بود.

زن ها شروع به دست زدن و تشويق مردان كردند. مردها فرياد مي زدند اي اسلام تو را زنده مي كنيم. اي امام از تو دست برنمي داريم.

و به صورت پرش مانند مي پريدند و احساس خود را نمايان مي كردند. هر كس هر چه داشت برداشت و راه افتاد. زن ها پشت سر مردها فرياد مي زدند: خائنين را بايد بيرون كنيد.

خائنيني كه به عراقي ها كمك مي كردند با ديدن اين صحنه خود را به رودخانه انداختند تا فرار كنند. مردم تعدادي از آنها را دستگير كردند و با چوب و چماق هرچه داشتند به جان آنها افتادند. زناني كه از كشته شدن يك مرغ ناراحت مي شدند چنان آنها را زدند كه خون از سر و صورت شان راه افتاد.»

بسيجي با نياز زمان تصميم مي گيرد، تصميمي آگاهانه، از روي عقل، او احساس را به مدد مي گيرد تا با باز كردن ميداني تازه در زندگي، كار فكري، تلاش عملي مجاهدت، استقبال از خطر، همت بلند و ... صحنه اي تازه را پديد آورد.

ورود به اين صحنه ها و ميدان ها فكري تازه نمي طلبد. بلكه فكري است كه در اعماق جان ريشه دوانيده است.

اين فكر بسيجي را وا مي دارد تا در هر عرصه اي كه امكان ظهور و بسط دارد وارد ميدان شود. يكي از اين ميادين ظهور بسيجي ها عرصه دفاع مقدس و در كسوت رزمندگي بود.

رزمنده اي اسلحه در دست، فانوسقه به كمر و كلاه بر سر، در عين حال با پوشش اسلامي، فكري الهي و ... اين سيما، سيماي زناني است كه در روزهاي اول جنگ بسيار ديده مي شدند. زنان خرمشهر، اهواز و آبادان اسلحه در دست پيش مي رفتند. بسياري از آنها دل از خانواده بريدند. خانواده را راهي شهرهاي امن كردند و خود ماندند.

يكي از رزمندگان اسلام صحنه اي از اين حضور را اينگونه ترسيم مي كند:

«يكي از زنان شجاع به عنوان ديده بان به طرف «بهمن شير» رفته بود، با اطلاعات مؤثر و مفيدي كه از موقعيت دشمن مي داد، در موفقيت عمليات نقش تعيين كننده اي را ايفا كرد. او دختر شهيد بزرگوار « نواب صفوي» بود.»

اين خواهر رزمنده انسان را بي اختيار به ياد فداكاري زنان مجاهد صدر اسلام مي انداخت، زناني چون زينب، سميّه، نسيبه، ... در آخرين ديدار او را در حالي ديدم كه پيكر پاك شهيدي را با خود حمل مي كرد. معلوم شد از يك عمليات موفق چريكي باز مي گردد.»

البته پيش از آن نيز در مبارزه با ضد انقلاب داخلي كه از حمايت استكبار جهاني برخوردار بودند. حمايت از رزمندگان انقلابي در دستور كار بسيجي ها قرار داشت.

خواهر «مريم كاتبي» كه آن روزها در كردستان حضور داشت چنين مي گويد:

«روزي برادر «محمد بروجردي» مأموريت جديدي را به دسته كوچك ما محول كرد. قضيه از اين قرار بود كه منافقين براي رد و بدل كردن نقشه هاي امنيتي خودشان هميشه از خانم ها استفاده مي كردند. (آنها مي دانستند كه امكان بازديد بدني خانم ها از طرف برادران سپاهي غيرممكن است) بنابراين مأموريت ما اين بود كه تمام عابرهاي زن را بگرديم و اگر اسلحه و نقشه اي پيدا كرديم ضبط كرده و به برادران تحويل دهيم. كار طاقت فرسايي بود. از نيمه شب تا نزديك طلوع آفتاب و از آن موقع تا حوالي شامگاه، حدود پنج ساعت در سرمايه گزنده منطقه غرب، پاس دادن شوخي نيست.

يادم نمي رود كه پوست دست چهار نفر از خواهران ما در موقع باز كردن درب كمپ در اثر سرما كنده شده بود.»

از ديگر عرصه هاي ورود زنان بسيجي، ميدان درماني بود. دخترهاي آبادان و خرمشهر، اهواز و كرمانشاه، ايلام و ... بدون آنكه حتي دوره اي ديده باشند به امداد، درمانگران آمدند.

در طي كار و در حين فعاليت، ياد گرفتند كه چگونه رگ پيدا كنند، تزريقات انجام دهند و البته همواره در همه حال گوش به زنگ باشند.

هر جا كه كاري مي شد انجام شود و نيرو نبود، بسيجي وارد ميدان مي شد. براي او فرقي نداشت در كسوت دكتر باشد و كار خدمتگزار را انجام دهد چنان كه انجام مي داد:

«عمليات شروع شده بود و بدون وقفه مجروح و زخمي منتقل مي شد به طوري كه كف سالن مملو از خون بود و حتي كسي فرصت تميز كردن محيط را نداشت آلودگي سالن امكان آسيب ديدگي و عفونت مجروحين را افزايش مي داد و از طرفي انتقال، مجروحين را دچار اشكال مي كرد. در همين حال ديدم يكي از خانم هاي دكتر كه متخصص بود بدون هيچ كبر و غروري جارويي را به دست گرفتند و مشغول پاك كردن لكه هاي خون شدند.»

براي زن بسيجي فرقي نداشت كه چه انجام دهد. مهم اداي تكليف بود و انجام وظيفه:

«روزهاي اول جنگ، با گروهي از خواهران در يكي از پادگان هاي اطراف خرمشهر؛ مسئول حفاظت و مراقبت از مهمات و مسلح كردن مردم بوديم. اسم مي نوشتيم و اسلحه مي داديم و گاهي وقت ها كه احتياج بود به كمك برادران مي شتافتيم.»

بيشترين حجم فعاليت زنان بسيجي در عرصه دفاع مقدس را فعاليت در كادر درمان تشكيل مي داد. اين فعاليت بخاطر عدم آموزش اوليه، ابتدا در فعاليت هاي عمومي خلاصه مي شد اما كم كم خواهران با عشق و علاقه آن را دنبال كردند، به قسمي كه در بسياري از صحنه هاي رزم، همپاي مردان حضور داشتند. خواهر شمسي سبحاني در اين رابطه مي گويد:

«شهرهاي كردستان، يكپارچه زير آتش بود. هواپيماهاي دشمن فرودگاه سنندج را مدام بمباران مي كردند. ما در محوطه فرودگاه يك واحد بهداري برپا كرده بوديم و در آنجا مجروحين را مداوا مي كرديم. به ما اطلاع دادند كه در يكي از پاسگاه هاي بين راه درگيري شده و تعدادي از رزمندگان زخمي شده اند ... وقتي به محل حادثه رسيديم. كومله ها در حال بالا رفتن از كوه بودند. آنها تعدادي از مجروحين ما را هم با خود بردند. ردپاي آنها را دنبال كرديم و از ارتفاع بالا رفتيم. نزديك آنها كه رسيديم شروع به تيراندازي كردند. كاري از پيش نبردند. در نهايت مجروحين را برجا گذاشتند و فرار كردند. من زودتر از همه به بالين مجروحين رسيدم. زخم هاي عميقي داشتند. آنها را به سختي از كوه پايين آورديم و بلافاصله به «بيمارستان اللّه اكبر» سنندج آنها را منتقل كردم.

روي يكي از آنها يازده بار عمل جراحي انجام شد و در نهايت در بيمارستان تهران به شهادت رسيد.»

البته تنها دختران و زنان آن ديار نبودند كه فعاليت درمان را شروع كردند. با آغاز جنگ هركس در توان خود آماده فعاليت مي شد. اين فعاليت ابتدا مردمي و خودجوش بعد و بعدها با وارد شدن و فعال شدن وزارت بهداشت شكل رسمي به خود گرفت.

«يك هفته بود كه جنگ شروع شده بود. آن روزها من مسئوليتي در حفاظت نماز جمعه تهران به عهده داشتم و يكي از پاهايم در اثر اصابت سنگ توسط منافقين در نماز جمعه شكسته بود و در گچ بود. با اين حال شور و شوق عجيبي براي رفتن به جبهه داشتم. يك شب بعد از نماز، حال راز و نيازي پيدا كردم. همان شب نذر كردم در صورتي كه به جبهه اعزام شوم، مدتي را كه در آنجا هستم، روزه بگيرم!

صبح فردا حكم اعزامم به جبهه قطعي و امضاء شد. آن روز حدود 300 نفر از خواهران بسيجي كه دوره امدادگري و كمك هاي اوليه را گذرانده بودند، در بيمارستان فيروزآبادي گردهم آمده بودند. همانجا من به عنوان سرپرست خواهران انتخاب شدم و طولي نكشيد كه به خرمشهر اعزام شديم.»

ورود خواهران به اين عرصه از رزم تنها امدادگري و انجام امور درماني بود. با توجه به شرايط ايثارگري هايي خاص را مي طلبيد كه همچنان ديگر عرصه ها زنان موفق و پيروز وارد ميدان شدند تا خوي بسيجي را به نمايش بگذارند.

«يك روز خواهري را براي عمل آوردند كه دستش سفيد سفيد شده بود، حالت غش و بيهوشي داشت و از ضعف مفرطي رنج مي برد. ما بلافاصله به مداوايش مشغول شديم. بعداً كه قدري حالش بهتر شد و از وضعيتش پرس وجو كرديم، فهميديم كه اين خواهر، اهل شمال است. چندي پيش كه عمليات شروع شده، نيمه شب به منطقه رسيده و اظهار داشته مي خواهم در يك مركز درماني كنار پرستاران كار كنم. او به مدت 72 ساعت بدون آنكه هيچ چيزي بخورد، در اطاق عمل پنس ها را مي شسته و دسته بندي مي كرده است. از بس كه دستش داخل آب بوده و خون به دستش نرسيده، دست او كاملاً سفيده شده بود.»

در شرايط جنگي، بسيجي هر فعاليتي را وظيفه مي داند. اين وظيفه بر دوش اوست. شايد به اعتباري واجب كفايي باشد. انجام وظيفه، اداي تكليف براي خدا و به راه خدا.

«جنگ كه آغاز شد «مرضيه» برخلاف انتظار از اهواز بيرون نرفت، مي گفت: اگر من بروم و ديگران هم بروند چه كسي مي خواهد در شهر بماند و مقاومت كند؟ او با فراخواني جمع كثيري از خواهران ايثارگر، مجمع بزرگ خواهران حزب اللهي را تشكيل داد و همين ها بودند كه در سال هاي اول جنگ سنگ بناي «زينبيه» اهواز را محكم كردند.

يك هفته قبل از آغاز سال 1360 خبر آوردند كه «مرضيه» در حالي كه مشغول تلاوت قرآن بود براثر اصابت موشك به منزل شان همراه با برادرش - حميدرضا - به شهادت رسيد. بچه ها همان روز تمثال خواهر شهيد «مرضيه كلانتري» را بر سر ستاد «زينبيه» بالا بردند.»

ماندن و جنگيدن حتي با حضور خود در ميدان و عقب نشيني نكردن براي بسيجي نيز فعاليتي جديد است. فعاليتي كه از تفكر بسيجي ريشه گرفته است. تفكري كه مايه از اسلام دارد. فرقي ندارد بسيجي تحصيل كرده اي با فرهنگ باشد يا بيسوادي بدون دانستن حروف الفبا، مهم آن است كه فكر بسيجي را عملي سازد.

زنده ياد «زهرا محمودي» معروف به مادر جبهه مي گويد:

«هنگامي كه جنگ شروع شد با خود گفتم از


پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب: ميثاق,نامه,بسيجي, :: 1:10 ::  نويسنده : paygah

 

   
 

 

بفرموده رهبر معظم انقلاب: «بسيج با ارزش ترين نعمت هاست» كه خداي منان توفيق عضويت و فعاليت در اين نهاد مقدس را به بندگان عاشق عنايت مي فرمايد.
از آنجايي كه بسياري از امور نظير فارغ التحصيلي دانشجويان (بويژه براي پزشكان)، قضات، نمايندگان مجلس، رياست جمهوري و ... داراي آداب و قرائت سوگند و ... مي باشد و يا در اعمال معنوي نظير حجّ نيز مناسك خاصّي وجود دارد لذا شايسته و بايسته است عضويت در بسيج نيز با آيين خاصّ و با شكوهي كه بر زيبايي اين خاطره بيفزايد؛ برگزار شود. به همين جهت بفرموده سردار رييس محترم سازمان بسيج مستضعفين، مصوب گرديد طي مراسم ويژه اي در يكي از اماكن مذهبي هر شهر يا شهرستان، متن زير طبق مشخصات مندرج توسط اعضاي جديدالورود بسيج قرائت گردد:
 
توسط قسم دهنده خوانده مي شود و بسيجيان آرام و همزمان  آنرا ( بصورت مناجات) مي خوانند:

 

 »من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و  ما بدلوا تبديلا «

 اي خداي كريم ترا سپاس، كه مرا از  ظلمت ها رهانيدي و براه مستقيم هدايتم فرمودي  تا ازميان تمام مكاتب ، مكتب شهيدان و شاهداني را برگزينم كه پيروانش برگلدسته هاي رفيع آن، اذان شهادت و  رشادت سرداده اند .

و معراج پاك انديشه اسلامي را هدف گيرم ، كه رهروانش، نشان  در گمنامي و بي نشاني گرفته اند .

و نام خود را در دفتر تشكلي ثبت كنم كه همه  مجاهدان، از اولين تا آخرين، آنرا امضاء نموده اند .


قسم دهنده مي خواند  بصورت مقطع و بسيجيان (بصورت حماسي و قاطعانه) بلند جواب مي دهند:


ـ  اي پروردگار مهربان، اينك كه نعمت بي بديل، عضويت در لشكر مخلص خود را، نصيبم  فرموده اي به شكرانه ي، حضور در اردوگاه منتظران مهدي موعود (عج)، بر محمد و  آل محمد، درود مي فرستم، و با تو اي خداي خبير و بصير، عهد مي بندم  :

ـ پيوسته،  در آمادگي براي جهاد، بكوشم، و هرگز با طاغوت ها، و جهانخواران، سازش نكنم  .

ـ  با تهذيب نفس، خود را بسازم، و هرگز تسليم، زر و زيور دنيا طلبان، نگردم  .

ـ با  آگاهي، و بصيرت روزافزون، پرده هاي تزوير را، كنار زنم، و لحظه اي از مسير ولايت،  جدا نشوم .

ـ تمامي استعدادها، و توانايي هاي خود را، در جهت استمرار، راه  نوراني، و نه شرقي و نه غربيِ امام خميني (ره)، و تحقق آرمانهايِ، ياران بسيجي  شهيد، بكار بندم .

ـ و تا آخرين منزل ، آخرين نفس، و آخرين قطره خون، براي اعلاي  كلمۀ الله، بايستم،  و شهادت در اين راه را، قله افتخار بدانم  .

ـ به دوستان  خدا مهر ورزم، و با دشمنان او نسازم. 

ـ همواره ياور مظلومان، و خصم ستمگران  باشم .

- در خود سازي، و تقويت ايمان خود، و گسترش قانون خدا، در جهان بكوشم  تا بانگ لا اله الا الله، و محمد رسول الله، بر تمام جهان، طنين نيفكند، دست از  مبارزه، با شرك و كفر و نفاق، بر ندارم  .


قرائت آرام تر و تكرار آهسته توسط  بسيجيان دست ها به صورت دعا بالا بيايد:

خداوندا ؛

اين عهدي بود كه به  فضل تو بر جان و زبانم جاري شد و پايداري بر آن، جز با مدد تو ممكن نخواهد بود .

پس به لطف خود، مرا در اين راه ثابت قدم بدار، و در روز محشر نيز با  بسيجيانم محشور فرما  .

 »ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهديتنا وهب لنا من لدنك رحمه  انك انت الوهاب  «

 

دست جمعي قرائت مي شودبا صداي بلند:

بسم ا... الرحمن  الرحيم

 »اذا جاء نصرالله والفتح * ورايت الناس يدخلون في الدين الله افواجا  * فسبح بحمد ربك واستغفره انه كان توابا  «


دو ركعت نماز شكرِ ورود به بسيج.


 

   
 

 

به گزارش پايگاه اينترنتي بسيج، بررسي خاطرات هنرمندان از سال هاي دفاع مقدس بسيار جذاب و خواندني است . ريز بيني اين افراد بسيار جالب و زيباست. آنچه پيش روي شماست خاطره اي از انسيه شاه حسيني (كارگردان سينما) از سال هاي دفاع مقدس است.

بدترين لحظات دفاع مقدس پاتك هاي وحشتناك عراق بود كه بعد از هر عمليات خودش را به آب و آتش مي زد تا حيثيت از دست رفته را پس بگيرد. يكي از آن لحظات، كربلاي پنج بود كه دشمن منطقه را زير آتش پر حجمش جهنم كرده بود.

آن روزها من به محورهاي عملياتي سر مي زدم و حماسه ها و حادثه ها را به تصوير مي كشيدم. پس از فيلمبرداري مي آمدم بازبيني مي كردم و مي ديدم كه چه نكته هاي جذاب و قابل توجهي دارد و حسرت مي خوردم كه چرا تلويزيون ما اين ها را نشان نمي دهد.

اگر ما اين برخورد، رابطه و اين زيبايي هاي كار را كه در جبهه اتفاق مي افتاد به موقع نشان مي داديم. جذابيت هاي بيشتري براي اعزام ها ايجاد مي كرد و داوطلبين بيشتري به جبهه مي رفتند ولي در آن زمان كمتر به آن زيبايي ها پرداخته مي شد. من نمونه هاي كوچكي از اين نكته هاي برجسته را بازگو مي كنم تا ببينيد بچه ها داراي چه روحيه و حال و هوايي بودند.

وصف عمليات كربلاي پنج را همه شنيده ايد. واقعا يكي از حماسه هاي بزرگ در اين عمليات اتفاق افتاده بود. چون در شرايطي بود كه كربلاي چهار لو رفته بود و بچه ها قتل عام شده بودند و روحيه رزمنده ها به شدت پايين آمده بود. تصميم ارزشمند امام (ره) در آن زمان اين بود كه گفتند «به هر شكل و به هر نحوي شده بايد از همان محور دوباره حمله كنيد و به خط بزنيد!» شايد بخاطر اين بود كه بچه ها روحيه ازدست داده را دوباره به دست بياورند و شايد حكمت ديگري داشت.

بزودي بچه ها دست به كار حمله اي جانانه شدند و عراق به خاطر شكست قبلي، هرگز فكر نمي كرد لشكريان اسلام باز از همان محور ناامن خطرناك وارد كار شوند اين يكي از شانس هاي ما بود ولي موانع بازدارنده زيادي وجود داشت. از جمله مين هاي خورشيدي فراوان -به زعم آنان- غير قابل نفوذي كه حتي عبور پرنده ها را هم غير ممكن مي ساخت چه رسد به رزمنده هايي كه روحيه خود را از دست داده بودند اما به هر حال بچه هايي با حمله اي بي امان و غافلگيرانه موفقيت هاي خوبي كسب كردند و دوباره روحيه گرفتند. پس از آن بود كه عراق زخم خورده با تمام توانش به ميدان آمد و از زمين و آسمان حمله ور شد و بمباران سخت و وحشتناكي كرد، حتي آن نامردها بچه ها را با گلوله هاي ضد هوايي كه براي سرنگوني هواپيما نشانه مي رفتند.

انگار همين ديروز بود... در يكي از آن پاتك ها قرار بود به منطقه بروم. مقدمات سفر را آماده كردم. رفتم از قرارگاه خاتم الانبياء برگه تردد گرفتم و با وسايل و تجهيزات لازم به سمت محور مربوطه حركت كردم.

در مسير مي بايست از هفت خان عبور مي كردم و بازرسي و دژباني هاي متعدد را پشت سر مي گذاشتم. عبور از خان هاي اوليه خيلي مشكل نبود اما به جايي رسيدم كه شكل و شمايلش شبيه يك سنگر كمين بود. وقتي به آن جا نزديك شدم يك پسر بچه بسيجي از مخفيگاه آرام بيرون آمد جلويم ايستاد و پس از ديدن برگه مجوز سري تكان داد و گفت: «نه، نميشه، نميتوني بري»

گفتم: «چرا؟»

گفت: «همينكه گفتم خواهر، نمي توني بري.»

من خيلي عصبي شدم و گفتم: «تو چيكاره اي كه نميذاري برم؟ من از مسئول بالادست تو برگه و مجوز دارم، اين پلاك و اين هم ...»

و بعد همه مداركي را كه لازم بود تمام و كمال نشانش دادم، اما اين پسر بچه سمج يك وجبي پا در يك كفش كرده مي گفت نمي شود.

ناگفته نماند كه من بخاطر از دست دادن و شهادت تعداد زيادي از بستگان حال خوشي نداشتم و در وضعيت روحي بد و نامناسبي به سر مي بردم. اين بود كه از كوره در رفتم و به بچه دژبان 17 - 18 ساله كلاش به دست برخورد و پرخاش كردم كه «يعني چه؟!»

بعد ديدم يك مرتبه گلنگدن اسلحه را كشيد و نشست روي زانو و به طرف من نشانه رفت و گفت: «اگه يك قدم جلو بري شليك مي كنم!»

من هم بيشتر عصباني شدم و گفتم: «من مي رم، تو هم شليك كن»

با گام هاي مصمم پشت به او رو به محور عملياتي شروع به حركت كردم. ضمن اينكه هر لحظه منتظر بودم كه اين بسيجي نوجوان عصبي دست به ماشه ببرد و شليك كند ولي اصلا برايم مهم نبود، تصميم گرفته بودم و آماده هر حادثه اي بودم، از كشته شدن هم واهمه اي نداشتم چون در حالت روحي مناسبي نبودم. چند قدمي كه دور شدم ديدم هيچ اتفاقي نيفتاد و صداي شليكي شنيده نشد. اندكي ترديد كردم، ايستادم برگشتم ديدم آن بسيجي اسلحه را كنار گذاشته سرش را در ميان دو دست گرفته روز زانو خم شده! با ديدن اين صحنه خيلي به هم ريختم. حيران به طرفش برگشتم و پرسيدم: «چي شد، چرا شليك نكردي؟!»

دستش را از روي پيشاني برداشت نگاهي به من كرد. ديدم روي مژه هايش خاك نشسته چشم هاي خسته اش پر از رگه هاي خوني بود. پيدا بود كه حداقل سه چهار شبانه روز است نخوابيده، خيلي حالت معصومي داشت. من كه احساس پيروزي مي كردم بار ديگر پرسيدم، چي شد؟ پس چرا نزدي؟! او بي آنكه به من پاسخ بدهد بلند شد، آهي كشيد و رفت توي آن اتاقك كمين مانند. پس از چند لحظه برگشت، ديدم يك چاقوي ضامن دار آورد، داد به من و گفت: «اگر اسير شدي خودتو بكش!»

دستش مي لرزيد و من تازه فهميده بودم كه تمامي سماجت و سرسختي او از جنس نگراني، شرف و غيرت بسيجي اش بود.

البته آن بسيجي يك هفته بعد شهيد شد و من آن چاقوي يادگاري را هنوز در خانه دارم اگر يادم بود با خودم مي آوردم نشانتان مي دادم.

ماجراي آن روز و آن بسيجي دلسوز روي من خيلي اثر گذاشت. آن جا به خودم گفتم: «كجا دارم مي روم؟! مي روم كه از يك سري هيجانات و احيانا چند جنازه عراقي و خودي فيلم بگيرم؟ در حاليكه هر چه هست اينجاست. اينجا توي اين نگاه هاي پر از رگه هاي خوني، توي اين چشم هاي خسته بيدار مانده... كجا بروم از اينجا بهتر.»

بعد از او خواستم يك چايي به من بدهد. كمي هم شوخي كردم و گفتم: «باشه، نمي رم.»خوشحال شد. البته تا بعدازظهر آن جا ماندم و دمدماي عصر با يك لنكروز سپاه مرا فرستاد جلو توي خط و سفارش كرد كه جاهاي خطرناك نروم...

در پايان مي خواهم بگويم وقتي بحث از رزم و جنگ و جبهه مي شود چه خوب است از واقعيت ها، حقيقت ها حرف بزنيم و آدم هايش را آنگونه كه بودند ترسيم و فضا سازي كنيم نه آنچنان آسماني و دور از واقعيت كه نسل امروز و آينده نتواند به آن دست پيدا كند و آن ها را الگو قرار دهد. جوان ها ما بايد باور كنند كه اين ها مثل خودشان بودند در اين محافل از عوامل و تحولي بگويم كه باعث شد تا اين ها يك شبه ره صد ساله بروند و رستگار شوند.


 


سردار سيد صادق كاكي، فرمانده سپاه استان ايلام، هدف از برگزاري اين همايش را زنده كردن ياد و خاطره شهيدان و تجليل از استقامت همه ايثارگران ايران اسلامي و در رأس آنان زنان شهيد هم در جغرافياي كشوري و هم در سطح استاني دانست و تأكيد كرد: شرايط مناسب كشور در وضعيت فعلي قطعاً مرهون صبر، استقامت، از خودگذشتگي و دفاع آگاهانه اين عزيزان است. 
فرمانده سپاه اميرالمؤمنين (ع) استان ايلام با بيان اينكه در دنياي خداپرستان و موحدان و در تاريخ اسلام و تشييع در قشر زنان، الگوهاي بزرگي مانند حضرت مريم (س)، حضرت خديجه (س)، حضرت زهراي مرضيه (س) و حضرت زينب (س) داشته ايم كه تاريخ ساز و الگو بوده اند، گفت: كردار اين زنان اسوه براي ما نقشه راه بوده و طريقت درست را به ما آموخته اند به طوري كه امروز شيرزنان ايراني توانسته اند در صحنه هاي مختلف انقلاب اسلامي پا جا پاي بزرگان بگذارند. 
وي با تأكيد بر اينكه زنان اسوه ما اسطوره و افسانه نيستند بلكه واقعيت دارند، گفت: بايد شخصيت اين زنان را براي جامعه امروز تبيين نمود.
سردار سيد صادق كاكي با اشاره به اينكه صورت ظاهري دفاع مقدس تعارض طرفين بر سر نقاط مرزي بود ولي دشمن در پشت پرده به دنبال خاموش كردن نور اسلام بود، گفت: در دفاع مقدس مجاهدت، صبر و استقامت ملت سبب شد كه تير دشمن به سنگ بخورد و اهداف پشت پرده دشمن آشكار گردد؛ كه البته اين كار با پرداخت هزينه و با فدا كردن افراد بزرگي كه هر كدام براي كشور ارزشمند بودند به وقوع پيوست.
فرمانده سپاه استان ايلام هدف جنگ رواني و فرهنگي دشمن را جايگزيني اصالت لذت به جاي اصالت تكليف گرايي دانست و خاطرنشان ساخت: در دفاع مقدس، ملت خطر را احساس نمود و با تمام وجود وارد صحنه شد كه نتيجه اش پيروزي بود و در جنگ امروز كه در ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ديني به وقوع پيوسته است بايد اين جنگ را با تمام وجود احساس كنيم زيرا اگر اين احساس را قبول كرديم كه در جنگ همه جانبه با دشمن هستيم قطعاً در اين صحنه هم پيروز خواهيم شد و باذن الله از اين پيچ تاريخي هم به سلامت عبور خواهيم كرد. 
سردار كاكي با بيان اينكه دشمن به دنبال اين است كه با دو ابزار تحريم و جنگ رواني، گراني را بزرگ و برجسته كند و مردم را در مقابل نظام قرار دهد، گفت: البته گراني در حدي وجود دارد اما در آن حد نيست كه بر اراده آهنين مردم ما اثرگذار باشد.
وي با اشاره به اينكه جنگ رواني دشمن تا انتخابات رياست جمهوري آمريكا و انتخابات رياست جمهوري ايران در سال 92 ادامه خواهد داشت، تصريح كرد: الحمدالله مردمي هوشمند داريم كه بموقع در كنار و پشت سر رهبري بصير، آگاه، توانمند و شجاع انقلاب در تمامي صحنه ها حضور پيدا مي كنند و اين حضور مردم در كنار رهبري، حتماً در خنثي سازي توطئه دشمنان كارساز خواهد بود. 
فرمانده سپاه استان ايلام، نظام جمهوري اسلامي را مهد ترقي، عدالتخواهي، قدرت و پيشرفت مسلمانان و مبارزه با مستكبران دانست و تأكيد نمود: امروز جنگ واقعي بر سر اسلام ناب، اسلام ترقيخواه، اسلام آزاديخواه و اسلامي است كه روحانيت شيعه 1400 سال علم آن را بر دوش كشيده اند و باذن الله و با همت مردم و با الگو قرار دادن اسوه هاي دفاع مقدس، صبر و استقامت، درك بموقع و عمل بهنگام از اين پيچ تاريخي با موفقيت عبور خواهيم نمود. 
سردار كاكي با بيان اينكه آينده انقلاب اسلامي روشن است، گفت: ما اعتقاد داريم كسي خواهد آمد كه دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، پس افق روشني در برابر ماست كه براي رسيدن به آن با داشتن مردمي آگاه و معتقد و خواستار نظام اسلامي پشت سر رهبري با مبارزه نفس گير با ظلم و ستم إن شاءاله به پيروزي خواهيم رسيد. 
در ادامه اين مراسم حجت الاسلام شمس اله جليليان، مسئول نمايندگي ولي فقيه در سپاه استان ايلام، در سخناني با اشاره به نامگذاري سال 1391 به عنوان سال توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني توسط رهبر معظم انقلاب، نقش زنان را در اين عرصه مهم ارزيابي نمود و گفت: زنان و به ويژه بسيج جامعه زنان مي توانند در عرصه صرفه جويي، اصلاح الگوي مصرف و فرهنگ سازي در راستاي استفاده از كالاهاي ايراني اثرگذار باشند. 
مسئول نمايندگي ولي فقيه در سپاه استان ايلام با تأكيد بر اينكه سياست دشمنان زمين زدن انقلاب از راه اقتصادي است، تصريح نمود: با اين وجود، كشور در عرصه اقتصادي از نقاط قوت فراواني مانند برخورداري از معادن و منابع طبيعي و نيروي انساني مستعد و تحصيلكرده برخوردار بوده و مي تواند با همت مردم و مسئولين، تجاري سازي علم و استفاده از فناوري هاي نوين در توليد، دشمنان را صحنه جنگ اقتصادي مأيوس و ناكام سازد. در ابتداي اين مراسم خواهر فيروزه مهرپرور، مسئول سازمان بسيج جامعه زنان استان ايلام، در سخناني ضمن تبريك سي و دومين سالگرد تأسيس بسيج جامعه زنان به تشريح اقدامات و برنامه هاي اين سازمان در سال 1391 پرداخت. 
مسئول سازمان بسيج جامعه زنان استان ايلام برگزاري يادواره زنان شهيده با محوريت 000/7 زن شهيد كشور و 332 زن شهيد استان، تجليل از زنان ايثارگر، مادران و همسران شهدا و جانبازان، برگزاري همايش سنگربانان صبور ويژه زنان جانباز 70% و همسران موفق و نخبه جانبازان 70%، برگزاري همايش زنان ماندگار ويژه مادران بيش از سه شهيد و همسر شهدا با بيش از چهار فرزند موفق، معرفي و تجليل از فعالان عرصه عفاف و حجاب، شناسايي و معرفي زنان اهل قلم و برگزاري يادواره هاي متعدد با عنوان شهداي پايگاهي، دانشجويي، شهداي ترور، شهداي طلاب و دانش آموزي را از شاخص ترين برنامه هاي اين سازمان در سال 1391 دانست.
خواهر فيروزه مهرپرور اجراي برنامه هاي ترويج فرهنگ عفاف و حجاب به صورت محله اي و چهره به چهره، برگزاري كارگاه هاي آموزشي تحكيم بنيان خانواده، برگزاري كرسي هاي آزادانديشي با موضوع زن، مقاومت، عفاف و حجاب در سطح كليه دانشگاه هاي استان، جذب نخبگان و فرهيختگان و استفاده از توانمندي و ظرفيت آنان در عرصه فعاليت هاي بسيج، تشكيل شوراي عالي و مجامع استاني و شهرستاني به منظور كمك به تحقق آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامي، پياده سازي رهنمودهاي مقام معظم رهبري (مدظله العالي) در جامعه زنان، ترويج تفكر بسيجي بين زنان جامعه به ويژه دختران جوان و تلاش در جهت تحقق بسيج ده ها ميليوني را به عنوان بخشي ديگر از اقدامات سازمان بسيج جامعه زنان استان ايلام در سال جاري معرفي نمود.
در پايان اين همايش، از ده نفر از خواهران بسيجي نخبه استان تجليل به عمل آمد و هدايايي به ايشان تقديم گرديد. 
 


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد

 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب